چرخه اقتصادی به چه معناست؟
دوره مقدماتی - جلسه سی و دوم
چرخه اقتصادی به چه معناست؟
یک چرخه اقتصادی (Economic Cycle) شامل افتوخیزهای یک بازار (حالت انبساط و یا رشد و حالت انقباض) میباشد. فاکتورهایی مانند تولید ناخالص داخلی (Gross Domestic Product – GDP) نرخ بهره (Interest Rate) اشتغال کل (Total Employment) و میزان مصرف در جامعه (Consumer Spending) همگی میتوانند در تحلیل وضعیت کنونی اقتصاد مثمرثمر واقع شوند
چرخه اقتصادی چگونه کار میکند؟
چهار مرحله از چرخه اقتصادی را بهعنوان چرخه کسبوکار (Business Cycle) نیز مینامند. این چهار مرحله شامل مرحله گسترش (Expansion)، قله (Peak)، جمعشوندگی (Contraction)، و نقطه قعر (Trough) میباشد. در دوران گسترش اقتصاد رشدی سریع را تجربه مینمایند، نرخهای بهره پایین میباشند، میزان تولید در جامعه بالا است و تورم خود به عاملی برای رشد تبدیل میشود. پس از گذر مدت زمانی، اقتصاد ما به مرحله قله (Peak) میرسد که رشد در آن در حداکثر خود قرار دارد. در قله شاهد عدم وجود تعادل در اقتصاد هستیم که این باید تصحیح شود. این اصلاح با ورود اقتصاد به دورهای از انقباض رخ میدهد. در این دوره رشد کند شده، نرخ بیکاری افزایش مییابد، و قیمتها در بازار وارد فاز کسادی میگردند.
زمانی اقتصاد به قعر خود میرسد که تمامی موارد ذکر شده به نقطه حداقلی رسیده و دوباره چرخه از اول تکرار شود، یعنی دوباره اقتصاد شروع به رشد کند و ویژگیهای حالت رشد را نشان دهد.
نکات کلیدی چرخه اقتصادی:
- چرخه اقتصادی اشاره به وضعیت کلی اقتصادی کشورها و یا صنایع دارد که شامل چهار مرحله دورهای میباشند.
- چرخههای اقتصادی محل تمرکز اصلی تحقیقات اقتصادی و سیاستگذاریهای اقتصادی میباشند، اما همواره در مورد موارد ایجادکننده این چرخهها بحث زیادی وجود دارد و هر یک از دانشکدههای معتبر اقتصادی، نظری متفاوت دارند.
- بررسی چرخههای اقتصادی میتواند برای کسبوکارها و سرمایهگذاران بسیار مفید باشند.
برای دیدن جلسه آموزشی قبلی لینک را دنبال نمایید.
برای دیدن جلسه آموزشی بعدی لینک را دنبال نمایید.
هیأت ملی تحقیقات اقتصادی (National Bureau of Economic Research – NBER) منبع اصلی تعیینکننده تاریخهای رسمی در چرخههای اقتصادی ایالات متحده آمریکا میباشد. هیأت ملی تحقیقات اقتصادی پول، چرخههای اقتصادی را از یک کفبهکف دیگر (Trough to trough) و یا از یک سقفی به سقف دیگر (Peak to Peak) با در نظر گرفتن تغییرات در تولیدات ناخالص داخلی (Gross domestic product – GDP)اندازهگیری مینماید.
از دهه پنجاه میلادی تا به امروز، اقتصاد ایالات متحده آمریکا شاهد چرخههای اقتصادی بهمدت تقریبی 5/5 سال بوده است. هر چند، شاهد تنوع زیادی در طول چرخه اقتصادی هستیم. این تنوع شامل چرخههای اقتصادی 18 ماهه در بین سالهای 1981 تا 1982، و چرخه بسیار طولانیمدت رشد اقتصادی که از سال 2009 آغاز شده و تاکنون نیز ادامه دارد میگردد. این گستردگی تنوع در چرخههای اقتصادی این افسانه را که «چرخههای اقتصادی پس از گذر مدتزمان معین از بین میروند، و یا مانند یک ریتم طبیعی و یا موجهای فیزیکی رفتار میکنند» از بین میبرد. با این وجود، بحثهایی در مورد تعیین طول این چرخهها و همچنین عوامل ایجادکنندهٔ این چرخهها وجود دارند.
مثالهایی از یک چرخه اقتصادی
مدرسه اقتصادی مانِتاریست (Monetarist School of Economics) چرخههای اقتصادی را به میزان چرخههای اعتباری (Credit Cycle) مرتبط میداند. تغییر در نرخ بهره میتواند باعث کاهش یا افزایش فعالیتهای اقتصادی گردد. این تغییر در نرخهای بهره میتواند وامها را برای کسبوکار با دولت و… ارزانتر یا گرانتر کند.
برای این که هرچه بیشتر بهپیچیدگی محاسبه چرخههای کسبوکاری بیفزاییم، میتوانیم به نقطهنظر اقتصاددان مشهور و دانشآموخته پیشینِ مدرسه اقتصاد Monetarist، اروینگ فیشر (Irving Fisher) اشاره کنیم. نظر او در مورد چرخههای بازاری بدین شکل است: «چرخهها وجود ندارند، بلکه بازار از حالتی تعادلی (Equilibrium) به حالت عدم تعادلی (Disequilibrium) میرسد و بین این دو حالت همواره در حال نوسان میباشد، و در همین حین نیز تولیدکنندگان بهطور مداوم بیش از حد انتظار یا کمتر از حد مورد نیاز سرمایهگذاری میکنند و یا بیش از حد مورد نیاز و یا کمتر از حد مورد نیاز به تولید میپردازند و با این معاملات نوسانی، سعی در برابری با مقدار تقاضای مصرفکنندگان خود دارند.
نکته مهم چرخه اقتصادی
مهم است که کسبوکارها و سرمایهگذاران بتوانند از اموال خود در برابر چرخههای مختلف اقتصادی محافظت نمایند، نه اینکه با این چرخهها مبارزه کنند، بلکه بتوانند از آنها جان سالم بدر برده و در صورت امکان از آنها کسب سود نمایند. نظریه اقتصادی کینزی به ما میگوید تغییر در مقدار تقاضای کل، تحت تأثیر عدم ثبات ذاتی و نوسانی بودن مقدار تقاضا در بازار صورت میگیرد. بنابراین این مسائل در شکلگیری چرخههای اقتصادی دخیل میباشد. زمانی که به هر دلیلی، احساسات سرمایهگذار نسبت به کسبوکاری منفی شده و مقدار سرمایهگذاری در آنها کم میشود، یک کساد در روند اقتصادی میتواند مشاهده شود.
هرچه در جامعه خرجها کمتر شود مقدار تقاضا نیز کمتر میگردد، که این خود موجب میشود که کسبوکارها کارگرانِ خود را از کار برکنار کرده و حتی تعدادی از خطوط تولید خود را از کار بیندازند. کارگران بیکار نیز بر جمعیت افرادی که تقاضای پایینی دارند میافزاید و بدین ترتیب کل اقتصاد به حالتی رکودی فرو میرود. در این حالت شاهد خواهیم بود که هیچ ارگان دولتی نیز راهحلی برای تغییر در این شرایط اقتصادی ندارد، و بنا بر نظریهٔ اقتصادی کینزی (Keynesian Theory) اقتصاد وارد حالت رکودی (Recession) میگردد.
اقتصاددانان اتریشی بر این باور هستند که مقدار اعتبار و نرخ بهره توسط بانک مرکزی میتواند موجب ایجاد عدم ثبات و انحراف در ساختار ارتباطی بین صنایع و کسبوکارها شود که تمامی اینها باید در یک دوره رکود اقتصادی اصلاح شوند. هر زمانی که بانکهای مرکزی نرخ بهره را پایینتر از سطح مورد انتظار جامعه بیاورند، سرمایهگذاریها دوباره به سمت کسبوکارها برمیگردند و نرخ تولید بالا میرود. در این حالت، بسیاری از کسبوکارها از این نرخ بهره پایین استفاده خوبی میبرند. در همین زمان نیز، مقداری نقدینگی ذخیره شده مورد نیاز است تا مبلغ پول مورد نیاز این سرمایهگذاریها که با نرخ بهره پایین مصنوعی انجام شدند را تأمین نمایند. در نهایت، افزایش میزان سرمایهگذاریهای ناپایدار باعث وقوع تعدادی از شکستهای کسبوکاری میگردند در این حالت قیمت کالاها پایینتر آمده و یک روند نزولی در اقتصاد شروع میشود.
موارد مهمی که باید آنها را مدنظر داشته باشیم
دولتها و مراکز مالی اصلی و بزرگ از ابزارهای مختلفی برای بررسی اثرات تغییرات چرخههای اقتصادی استفاده مینمایند. یکی از این ابزارها که در دست دولت میباشد، سیاستهای مالی (Fiscal Policies) است. برای به پایان رساندن یک دوره رکودی در یک کشور، دولت میتواند از سیاستهای مالی انبساطی (expansionary fiscal policy) استفاده نماید. این سیاست باعث ایجاد کسری بودجه در کشور میگردد. در حالت عکس، دولتها میتوانند از سیاستهای مالی انقباضی (contractionary fiscal policy) جهت جلوگیری از رشد بیشازحد و انفجاری بازار استفاده نمایند، در این حالت نرخ مالیات بالا رفته و شاهد مازاد بودجه (Budget Surplus) خواهیم بود. همچنین شایان ذکر است که در این حالت مقدار کل مخارج (Aggregate Spending) در بازار کاهش مییابند. بانکهای مرکزی سعی در اعمال سیاستهای کلی برای کمک به مدیریت و کنترل چرخهای اقتصادی دارند.
زمانی که چرخه در حالت نزولی خود قرار میگیرد، بانک مرکزی میتواند نرخهای بهره را پایینتر آورده و یا از سیاستهای پولی انبساطی برای افزایش مخارج و سرمایهگذاریها در بازار استفاده نماید. در دوران صعودی و گسترش بازار، بانکهای مرکزی میتوانند از سیاستهای مالی استفاده نمایند که نرخهای بهره را در طی آنها افزایش داده و باعث کاهش جریان نقدینگی در اقتصاد میگردند و بدین ترتیب فشار تورمی در بازار کاهش مییابد و حالت اصلاحی برای بازار بهوجود میآید. در دوران رشد اقتصادی، سرمایهگذاران به دنبال سرمایهگذاری در شرکتهای فعال در زمینه تکنولوژی، کالاهای اساسی و انرژیهای پایه میباشند. در دوران رکودی بازار، سرمایهگذاران به دنبال سرمایهگذاری در شرکتهایی میباشند که در دوران رکودی رشد مییابند، مانند شرکتهای تأمینکنندهٔ آب برق و گاز، شرکتهای مالی و شرکتهای فعال در حوزه سلامتی.
رابط کسبوکار در چرخه اقتصادی
کسبوکارها میتوانند رابط بین عملکردشان و چرخههای کسبوکاری طی زمان را در نظر گرفته و استراتژیهایی برای محافظت از خود در دوران رکودی بازار، و قراردادن خود در حالت کسب حداکثر سود در دوران صعودی بازار قرار دهند. برای مثال، اگر کسبوکار شما، چرخه کسبوکاری بهمانند چرخه اقتصادی کل را طی میکند، علامتهای هشداردهنده یک رکود اقتصادی قریبالوقوع بهشما این سیگنال را میدهد که در حال حاضر، زمان مناسبی برای توسعه کسبوکارتان نیست و بهتر است که در این دوران بهجای توسعهٔ کسبوکاری، یک ذخیره نقدی برای دورانِ سختِ پیشِ رویتان آماده سازید.