شنبه 1 دی 1403

بیمه چرا


اطلاعات بنیادی در بازار‌های مالی

دوره مقدماتی جلسه دهم

اطلاعات بنیادی در بازار‌های مالی چیست؟

اطلاعات بنیادی (Fundamentals) شامل اطلاعات کمی ‌و کیفی پایه‌ای در مورد وضعیت مالی و یا سلامت اقتصادی یک شرکت، یک اوراق ‌بهادار، یک ارز، و ارزش‌گذاری متعاقب‌ آن‌ها می‌باشد. در حالی که اطلاعات کیفی (Qualitative information) شامل عناصری هستند که نمی‌توان‌ آن‌ها را به‌طور مستقیم اندازه‌گیری کرد، مواردی مانند تجارب مدیریتی (management experience) و غیره . تحلیل کمی‌ (Quantitative Analysis – QA)  از ریاضیات و آمار به‌منظور درک ارزش دارایی‌ها و ‌پیش‌بینی جهت حرکت آن در آینده استفاده می‌کند.

نکات کلیدی:

 برای دیدن جلسه آموزشی قبلی لینک  را دنبال نمایید.

برای دیدن جلسه آموزشی بعدی لینک را دنبال نمایید.

برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد هیئت بازرگانی معاملات قراردادهای اختیار معامله شیکاگو لینک را دنبال نمایید.

 برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد بورس مبادلات بازرگانی شیکاگو لینک را دنبال نمایید.

 

بیشتر بدانید...

درک کامل مفهوم اطلاعات بنیادی

در کسب‌وکارها و یا در اقتصاد، اطلاعات بنیادی نشان‌دهنده ویژگی‌های اصلی و اطلاعات مالی مورد نیاز به‌منظور تعیین کردن سلامت و ثبات یک دارایی می‌باشند. این اطلاعات ممکن است شامل فاکتور‌های اقتصاد کلانی (macroeconomics) –  فاکتورهایی در مقیاس بزرگ –  و یا موارد اقتصاد خرد (microeconomics)، که از آن تحت عنوان فاکتورهایی در مقیاس کوچک‌تر نامبرده می‌شود، اشاره کرد.

‌تحلیل‌گران و ‌سرمایه‌گذاران این اطلاعات بنیادی را به ‌منظور توسعه و بهتر کردن تخمین خود در مورد اینکه آیا دارایی پایه، ارزش سرمایه‌گذاری را دارد یا خیر، مورد استفاده خود قرار می‌دهند. در کسب‌وکارها، اطلاعاتی مانند میزان ‌سوددهی، درآمد، سرمایه، بدهی‌ها، و همچنین پتانسیل رشد (growth potential) جزو اطلاعات بنیادی حساب می‌شوند. با استفاده از تحلیل بنیادی، شما می‌توانید امکان‌پذیریِ ‌سرمایه‌گذاری در یک شرکت را با به‌دست آوردن نسبت‌های مالی (financial ratios) آن شرکت محاسبه کنید.

در حالی که اطلاعات بنیادی معمولاً به‌عنوان فاکتورهایی مخصوص کسب‌وکارها و یا بررسی ارزش اوراق ‌بهادار به‌شمار می‌آیند، اقتصادهای ملی و همچنین ارزهای مرتبط با آن نیز اطلاعات بنیادی خاص خود را دارند که می‌توان‌ آن‌ها را نیز مورد تحلیل و بررسی قرار داد. برای مثال، نرخ‌های بهره  (interest rates)، رشد تولید ناخالص داخلی (gross domestic product – GDP)، مازاد و یا کمبود ‌در معاملات (trade balance surplus/deficits)، و همچنین سطوح تورم (inflation rates) ‌برخی از اطلاعات بنیادی‌ای هستند که باید در بررسی کردن ارزش اقتصاد یک کشور به‌ آن‌ها توجه نمود.

اطلاعات بنیادی اقتصاد خرد و اقتصاد کلان

اطلاعات بنیادی اقتصاد کلان شامل مباحثی می‌باشند که می‌توانند به‌صورت کلی بر روی یک اقتصاد تأثیرگذار باشند. این موارد شامل آمارهایی در مورد بیکاری (unemployment)، مقادیر عرضه و تقاضا در بازار (supply and demand)، مقدار رشد اقتصادی (growth) و همچنین تورم (inflation)، به‌علاوه در نظر گرفتن سیاست‌های مالی و پولی (fiscal and monetary policies) و همچنین مبادلات بین‌المللی می‌شوند. این دسته‌بندی‌ها می‌توانند به تحلیل یک اقتصاد در مقیاس بزرگ‌ به‌صورت کلی اعمال شده و یا می‌توان از‌ آن‌ها برای انجام تغییراتی براساس تأثیرات اقتصاد کلان در یک کسب‌وکار، استفاده نمود. در مقیاس بزرگ، اطلاعات بنیادی اقتصاد کلان همچنین بخشی از تحلیل از بالا به پایین (top – down analysis) شرکت‌ها می‌باشند.

اطلاعات بنیادی اقتصاد خرد بر روی فعالیت‌های بخش‌های ‌کوچک‌تر اقتصاد، مانند فعالیت‌های یک بخش یا یک بازار تمرکز می‌کنند. این تمرکز در سطوح پایین‌تر می‌تواند بر مسائلی مانند عرضه و تقاضا در یک بخش خاص، نیروی کار، و تئوری‌هایی در مورد مصرف‌کنندگان و واحد‌های اقتصادی باشد. تئوری مصرف‌کنندگان  (Consumers theory)، در مورد نحوه مصرف بودجه محدود مصرف‌کنندگان به بررسی می‌پردازد. تئوری واحد‌های اقتصادی (Theory of the firms) بیان می‌کند که یک کسب‌وکار وجود دارد و به اتخاذ کردن تصمیماتی به‌منظور کسب سود می‌پردازد.

اطلاعات بنیادی در کسب‌وکارها

با نگاه کردن به موارد اقتصادی یک کسب‌وکار، که شامل مدیریت کلی (overall management) و همچنین گزارشات مالی

 (financial statements) می‌شود، ‌سرمایه‌گذاران در واقع در حال نگاه کردن به اطلاعات بنیادی آن شرکت می‌باشند. نه تنها این اطلاعات نشان‌دهنده سلامت یک کسب‌وکار می‌باشند، بلکه همچنین نشان‌دهنده احتمال رشد این شرکت/واحد اقتصادی در آینده نیز می‌باشند. یک شرکت با بدهی پایین و همچنین مقدار پول نقد کافی (sufficient cash)، به‌عنوان شرکتی با اطلاعات بنیادی قوی شناسایی می‌شود.

اطلاعات بنیادی قدرتمند این نشانه را به ما می‌دهند که کسب‌وکار مدنظر دارای ساختار مالی مناسبی می‌باشد. در حالت عکس، شرکت‌هایی با اطلاعات بنیادی ضعیف ممکن است مشکلاتی در برخی زمینه‌ها، مانند مدیریت کردن پرداخت دیون، کنترل هزینه‌ها و یا مدیریت کل نهاد را داشته باشند. یک کسب‌وکار با اطلاعات بنیادی قوی احتمال ‌بیشتری دارد تا بتواند از شرایط سخت اقتصادی، مانند رکود (depression) و یا کسادی (recession) در اقتصاد، نسبت به یک شرکت با اطلاعات بنیادی ضعیف، جان سالم به در ببرد. همچنین، قوی بودن شرکت در اطلاعات بنیادی می‌تواند به ‌سرمایه‌گذاران سیگنال وجود ریسک کمتر در سرمایه‌گذاری را بدهد، و در نتیجه سرمایه‌گذاران نیز خرید سهام شرکت مذکور را در نظر می‌گیرند.

تحلیل بنیادی

‌سرمایه‌گذاران و ‌تحلیل‌گران مالی به ارزیابی کردن اطلاعات بنیادی یک شرکت به‌منظور مقایسه کردن آن‌ها با دیگر شرکت‌های همتا، و همچنین قیاس آن‌ها با کل بازار، و یا حتی مقایسه آن با اطلاعات خود شرکت در گذشته علاقه دارند. تحلیل اطلاعات بنیادی شامل ریز شدن در صورت‌های مالی منتشر شده توسط شرکت به‌منظور استخراج کردن مقادیر سود و پتانسیل رشد، ریسک نسبی و غیره می‌باشد و در نهایت با استفاده از این اطلاعات، نتیجه‌گیری می‌کنند که آیا سهام این شرکت بالاتر از ارزش واقعی (overvalued)، پایین‌تر از آن (undervalued)  یا به‌صورت منصفانه (fairly valued) در بازار ارزش‌گذاری شده‌اند.

معمولاً تحلیل اطلاعات بنیادی شامل محاسبه کردن و بررسی کردن نسبت‌ها (ratios) به‌منظور انجام مقایسه‌ای منطقی بین شرکت‌ها می‌باشد. برخی از معمول‌ترین نسبت‌های استفاده شده در تحلیل بنیادی در ادامه لیست ‌شده‌اند:

تحلیل بنیادی می‌تواند با نگرشی جامع انجام شده و نسبت‌های مختلفی را به‌کار ببرد. همچنین این تحلیل‌ها می‌توانند شامل تحلیل به‌صورت بالا به پایین (top – down analysis) و همچنین پایین به بالا (bottom – up analysis) انجام شوند تا بتوان در مورد موضوع تحلیل شده به جمع‌بندی مطلوبی رسید و در آن حالت، در صورت نیاز اقدامات لازم را انجام داد.

مثال‌هایی واقعی از اطلاعات بنیادی

در سه ماهه چهارم سال 2018، براساس گزارشات (Market Watch)، شرکت‌های حوزه تکنولوژی با سرمایه بالا (Large – cap) مانند مایکروسافت و اپل برای اولین بار از سال 2010 مقدار سرمایه یکسانی را در بازار داشتند. با وجود اینکه دو شرکت مقدار سرمایه بازاری یکسانی در حدود 850 میلیارد دلار داشتند،‌ آن‌ها از لحاظ اطلاعات بنیادی با یکدیگر بسیار متفاوت بودند. برای مثال، سهام ‌مایکروسافت در سطح 45 برابری درآمد خود معامله می‌شد در حالی که سهام اپل در سطح 15 برابری درآمد خود در حال معامله بود.

همچنین، در حالی که درآمدهای ‌مایکروسافت در زمینه‌های (Software as a service – SaaS) و همچنین فروش نرم‌افزار ‌پیش‌بینی شده بود، عمده درآمدهای اپل همچنان به فروش سخت‌افزارها وابسته بود. درآمد اپل در حدود 5/2 برابر درآمد ‌مایکروسافت بود، همچنین بازار جهانی برای محصولات اپل بسیار اشباع شده‌تر نسبت به بازار جهانی نرم‌افزارهای ‌مایکروسافت می‌باشد.

با وجود اینکه هر دو شرکت مقدار سرمایه بازاری برابری داشته‌اند، اما‌ آن‌ها دارای اطلاعات بنیادی بسیار متفاوتی هستند. که باید این موارد را – به‌ویژه، در نظر گرفتن چشم‌انداز رشد شرکت در آینده – در حین انجام ‌سرمایه‌گذاری‌های احتمالی در این سهام در نظر داشت.